برای لحظه های تنهاییم می نویسم...
اون لحظه هایی که دلم لک می زنه برای دیدنت...
لحظه هایی که به اندازه ی سکوتم ساکتند...
اما می دونم که خدا هست...خدا که باشد انگار هم تو هستی و هم همه ی چیز های خوب...
اما با همه ی این ها دلم می خواهد بدانی...بدانی که کسی هست که همه ی فکرش تویی...
دلم می خواهد بدانی که همیشه کسی هست که با این وجود که طاقت دیدن اشک هایت را ندارد، برای اشک ها و دلواپسی هایت مرهمیست...
دلم می خواهد بدانی که کسی هست که برای دل مهربانت جان بدهد...
دلم می خواهد بدانی که کسی هست که تمام دغدغه ها و دلواپسی هایش مربوط به توست...
آری...همیشه "من "هستم...
+ غم دنیاس ، اون بره و ترکت کنه
هیچ کــَسـَم ، نباشه که درکت کنه
غم دنیاس ، تو لحظه ی خداحافظی
بفهمی که ، دیگه بهش نمی رسی
+ وقتی حتی مخابراتم باهات لج می کنه و اس ام اسات بهش نمی رسه...